کد مطلب:125528 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:346

سبط اکبر
ماه صفر رسید و افق رنگ دیگر است

عالم سیاه پوش به سوگ سه سرور است



ذرات غم نشسته به رخسار آفتاب

از داغ آنكه بر دو جهان سایه گستر است



كعبه سپاه پوش و به تن جامه ی عزا

زمزم به حال زمزمه و چشم او تر است



ماه عزای سید و سالار انبیاست

كوثر ز اشك فاطمه لبریز گوهر است



بر كاینات گرد یتیمی نشسته است

رفت آن پدر كه مظهر الله اكبر است



ماه عزای زاده ی طوبی و هل اتی

دوم امام و روشنی چشم حیدر است



شد سرخ چهره ی شفق از لخته های خون؟

یا پاره پاره ی جگر سبط اكبر است



ماه شهادت شه دنیا و دین رضا

سلطان ارتقا و نگهبان كشور است





[ صفحه 71]





زهر جفا چه با دل شمس الشموس كرد

در قدس هم مصیبت عظمای دیگر است



ماه سقیفه آمد و افروخت آتشی

كز دود آن به چشم بشر تا به محشر است



دار سقیفه معجز شق القمر نمود

این معجزه ز شق قمر نیز برتر است



آن جا دو نیمه شد مه و پیوند یافت باز

اعجاز هم ز شخص شخیص پیمبر است



خود ماه چیست یك كره ی كوچكی ز خاك

در پیش كاینات ز یك ذره كمتر است



این جا كتاب و عترت از هم جدا شدند

این ثقل اكبر آمد و آن ثقل اصغر است



شد دست مرتضی ز كتاب خدا جدا

این یك كتاب داور و آن دست داور است



جز راه او به سوی خداوند راه نیست

یعنی كه شهر علم نبی را علی در است



از پشت در طنین صدایی رسد به گوش

خاكم به سر كه ناله ی زهرای اطهر است



آن هم دری كه روح امین اذن می گرفت

والله، جای گفتن الله اكبر است!



راه علی بپوی «ریاضی»! كه آن ولی

خلق خدای را به خداوند رهبر است





[ صفحه 72]